- خش هدائن
بوسیدن
معنی خش هدائن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دام را برای شکار آماده کردن
سست شدن، زیر درویی
خیساندن
تکان دادن
دقیق شدن، شیفته شدن
دست دادن، فراهم شدن زمینه
استراحت دادن کوتاه، دور ریختن، پرت کردن
راست و ریست کردن، رو به راه کردن، قوز کردن، راست و ریست کردن، رو به راه کردن، قوز کردن
تکان دادن
نشان دادن، راهنمایی کردن
رها کردن، پاره کردن
غلتاندن، قل دادن
شخم کردن، رو دادن، لوس کردن، غلتاندن، پرت کردن
ترساندن ناگهانی
دواندن
خوراندن
با فشار قرار دادن جسمی بین دو چیز، منگنه کردن
کتک، ضربه زدن با دست به طور ناگهانی
تغ هدائن، راست و استوار نشستن که گاه نشان خود بینی است، دراز کشیدن
بوسیدن
با دست ضربه وارد ساختن
دنباله دار کردن سخنی
نیم سوز کردن چیزی، روی شعله گرفتن مرغ پرکنده برای سوزاندن، ته.، بلعیدن، فرو بردن لقمه ی بزرگ در دهان با فشار و سختی
بخور دادن
پخش کردن، پاشیدن
دراز کشیدن
پاره کردن، چاک دادن، پایین دادن، قورت دادن
تکان مختصر دادن، فشار آوردن کم، لم دادن، دراز کشیدن
ضربه زدن، سرعت دادن
تابیدن، حرارت بخشیدن نور خورشید، تاب دادن
آرام شدن، مطیع شدن، رام شدن، پذیرفتن، به جلو هول دادن، نزدیک
بالا کشیدن، حرام خواری، فرو بردن، خوردن
جز هدائن
رها کردن، پرداخت اضافه، بهره دادن